نوشته شده توسط : نويسندش

 

سخنانی زیبا از ویکتورهوگو

تفکر

الماس را جز در قعر زمین نمی‌توان پیدا کرد و حقایق را جز در اعماق فکر نمی‌توان یافت.

 

*****************************

اعتماد به نفس

نمی دانید تا چه حد اعتماد به نفس باعث اعتماد به هر چیز دیگر می‌شود.

 

*****************************

بدبختی

بدبختی مربی استعداد است.

 

*****************************

دشمن

کینه و تنفر را به کسانی واگذار کنید که نمی‌توانند دوست بدارند.

 

*****************************

دوستی

بهترین دوستان من کسانی هستند که پیشانی و ابروهای آنها باز است.

 

سخنانی از کنفوسیوس

مردان بزرگ

مرد بزرگ دیر وعده می‌دهد و زود انجام می‌دهد.

 

***************************

وظیفه

وظیفه را در درجه اول و ثمره ای را که از آن باید چید در درجه دوم باید شمرد.

 

***************************

نیکی

تو نیکی را از دست مده، دیگران نیز خوب خواهند شد. وجود نیکان همچو باد است و بدان همچون گیاه، هرجا باد بوزد گیاه به ناچار سرفرود می‌آورد.

 

***************************

مشورت

با کسانی که به راه دیگری می‌روند مشورت کردن بی‌فایده است و نشان بی‌خردی است.

 

***************************

کار

در شغلی که به تو محول نیست، اندیشه و تدبیر مکن.

سخنانی زیبا از فیثاغورث

سخنوری

هرگز قبل از فکر کردن حرف نزن و کاری انجام مده.

 

*********************************

سعادت

بایستی با روح خود آشنا شده و سعادت را در اعماق روح و قلب خود جستجو کنیم.

 

*********************************

کار

آدمی را امتحان به کردار باید کرد نه به گفتار، چه اکثر مردم زشت کردار و نیکو گفتارند.

 

*********************************

فرصت

فرصت از دست مده و در کار سستی مکن که میوه آن ذلت است.

 

چند مثل زیبای آفریقایی

قضاوت

آنچه یکی را می‌گریاند ممکن است دیگری را به خنده اندازد.

 

************************

قدرت

سکوت بزرگترین قدرتهاست.

 

************************

قانون

وقتی به رئیس قبیله می‌گویی سرپایی خود را فراموش کرده ای بایستی آن را فوری برایش بیاوری.

 

************************

دانایی

از کوه قدم به قدم بالا می‌روند، ثروت اندک اندک به دست می‌آید و دانایی کم کم حاصل می‌گردد.

 

************************

زیبایی

در زیباترین هلو ممکن است کرم باشد.

  



:: بازدید از این مطلب : 341
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نويسندش

ویلیام هنری گیتس سوم مشهور به بیل گیتس (Bill Gates) رئیس و موسس شرکت مایکروسافت می باشد. در حال حاضر مایکروسافت با بیش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 میلیارد دلار در پآیان سال مالی 2001 یکی از موفقترین شرکتهای آیالات متحده امریکا و یکی از راهبران صنعت کامپیوتر بوده است. بیل گیتس در 28 اکتبر سال 1955 در یک خانواده متوسط در شهر سیاتل امریکا متولد شد.پدر بیل ،  ویلیام هنری گیتس دوم وکیل دادگستری و یکی از سرشنآیان شهر سیاتل است و مادر او آموزگار مدرسه و یکی از اعضا هیئت مدیره United Way International بود که در امور خیره نیز فعالیت داشت. بیل گیتس در این خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد.گیتس در کودکی بیشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ خود گذراند و از او تاثیر بسیار گرفت. او از همان دوران کودکی خود روحیه رقابت طلبی خود را نشان داد و سعی می کرد تا در هر زمینه ای از دوستان خود پیش باشد. گیتس تحصیلات ابتدای خود را در مدرسه عمومی Lakeside پشت سر گذاشت و در آنجا بود که با کامپیوتر آشنا شد. در آغاز یکی سالهای تحصیلی مسئولان مدرسه Lakeside تصمیم گرفتند با کمک خانواده دانش آموزان، یک ترمینال کامپیوتر اجاره کنند و در اختیار دانش آموزان قرار بدهند. در این هنگام بیل گیتس با کامپیوتر آشنا شد و به سرعت در استفاده از آن مهارت کسب کرد و در سیزده سالگی اولین نرم فزار خود را که یک بازی ساده بود نوشت. گیتس به همراه دوست خود پل آلن (Paul Allen ) که دو سال از گیتس بزرگتر بود و در زمینه سخت افزار کامپیوتر هم مهارت داشت، بیشتر وقت خود را به برنامه نویسی در اطاق کامپیوتر Lakeside میگذراند. گیتس در سال 1973 وارد دانشگاه هاروارد شد و در آنجا با استیو بالمر (Steve Ballmer) که در حال حاضر مدیر عامل مایکروسافت است آشنا شد. گیتس زمانی که در هاروارد بود یک نسخه از زبان BASIC را برای کامپیوتر MITS Altair طراحی کرد. بیل گیتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکی خود پل آلن شرکت کوچکی بنام Microsoft با شعار "در هر خانه یک کامپیوتر" ایجاد کرد. مایکروسافت انواع زبانهای برنامه سازی را برای کامپیوترهای مختلف تولید میکرد. در آن زمان مایکروسافت فقط 40 کارمند داشت که شبانه روز بشدت کار میکردند و کل فروش آن فقط 2.4 میلیون دلار در سال بود.

 

در سال 1980 شرکت IBM برای اینکه از بازار کامپیوترهای شخصی عقب نماند تصمیم گرفت تا کامپیوتر خود را که PC نام گرفت و کامپیوترهای امروزی نیز مبتنی بر آن هستند،  بسازد و وارد بازار کند. IBM تصمیم گرفت تا کار نرم افزار آن را به عهده شرکت دیگری بگذارد. این بود که شاهین خوشبختی بر دوش مایکروسافت نشست و IBM قراردی با شرکت کوچک مایکروسافت بست تا نرم افزارهای سازگار با کامپیوترهای شخصی IBM تولید کند. کامپیوتر های جدید IBM از پردازنده های 16 بیتی 8088 شرکت اینتل استفاده میکرد. بنابراین مایکروسافت برای فروش زبانهای برنامه سازی خود به یک سیستم عامل 16 بیتی نیاز داشت.در آن زمان شخصی بنام تیم پاترسون در کارگاه خانه خود یک کامپیوتر 16 بیتی کوچک ساخته بود و برای آن یک سیستم عامل ساده 16 بیتی نوشت که نام DOS 86 را برای آن انتخاب کرده بود. بیل گیتس کلیه حقوق سیستم عامل DOS 86 را با قیمت 75 هزار دلار بدست آورد. بیل گیتس و پل آلن سیستم DOS 86 را متناسب با کامپیوتر های شخصی IBM تغییر دادند و امکانات بیشتری را به آن افزودن و از آن یک سیستم عامل قوی16 بیتی ساختند. مایکروسافت این سیستم عامل را MS-DOS نامید. MS-DOS برروی کامپیوترهای شخصی IBM جای گرفتند و IBM درصدی از فروش کامپیوترهای PC خود را برای استفاده از MS-DOS به مایکروسافت می پرداخت. و رفته رفته امپراتوری آقای بیل گیتس بر روی MS-DOS بنیان نهاده شد. بعدها مایکروسافت با تولید سیستم عامل گرافیکی Windows و محصولات موفق دیگر گامهای بزرگتری بسوی موفقیت برداشت.طبق آخرین آمار بیش از 95 درصد از دارندگان کامپیوترهای شخصی در سراسر جهان از محصولات مختلف مایکروسافت استفاده میکنند. درحال حاضر بیل گیتس با بیش از 50 میلیارد دلار،  ثروتمندترین مرد دنیا شناخته شده است. او این مقام را چندین سال است که حفظ کرده. یکی از دلایل موفقیت مایکروسافت به گفته خود گیتس استخدام افراد با هوش در این شرکت است. گیتس زمانی که فقط 19 سال داشت مایکروسافت را مدیریت میکرد. او بقدری کار میکرد که حتی گاهی چند روز محل کار خود را ترک نمی کرد و به همراه کارمندان خود بسختی برروی پروژه های مختلف و سفارش مشتریان کار میکرد. گیتس در سال 1994 با ملیندا فرنج گیتس ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر (متولد سال 1996) و یک پسر (متولد سال 1999) بوده است.بیل گیتس راه مادر خود را ادامه داد و بهمراه همسر خود چندین موسسه خیره در سراسر دنیا تاسیس کرد. هم اکنون بیل گیتس همراه همسر و فرزندان خود در شهر سیاتل ساکن است.



:: بازدید از این مطلب : 322
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نويسندش

چنين حكايت كنند كه...


همنشيني با فرد نابينا
شخص پرخوري هنگام افطار با كوري هم نشين شد. از قضا كور از او شكم خواره تر بود و به او مجال نمي داد.
هنگام رفتن پرخور به صاحب خانه گفت: خانه احسانت آباد. من امشب دو دفعه از تو شاد شدم:
اول بار بدان سبب كه مرا با كوري هم مجموع كردي و چنين انگاشتم كه كاملا خواهم خورد و دوم بار پس از فراغ از خوردن شاد شدم از اينكه اين كور مرا نخورد

همه ماست هاي خود را كيسه كردند

وزير به پادشاه مي گويد: قوت مردم فقير ماست است و ماست بند ها نيز مرتب قيمت ماست را بالا مي برند. حكمي بده كه قيمت ماست ها زياد نشود.
پادشاه نيز امر مي كند كه قيمت ماست نبايد از فلان مقدار بيشتر شود.
روزي به پادشاه خبر مي دهند كه ماست بند هاي شهر دو نوع ماست مي فروشند. ماست شاه عباسي كه به قيمت اعلام شده فروش مي رود و ماستي كه به قيمت بالا فروش مي رود.
پادشاه با لباس مبدل به بازار مي رود و طلب ماست مي كند. ماست بند مي گويد: چه ماستي مي خواهي؟ پادشاه با تعجب مي پرسد: ماست مي خواهم ديگر! چه فرقي مي كند؟ ماست بند مي گويد: گوئي تازه به اين مملكت آمدي؟! در اين ولايت دو نوع ماست داريم. ماست شاه عباسي كه همان دوغي است كه در جلوي در است و به قيمت اعلام شده به فروش مي رود و ماستي هم پشت دكان داريم كه ماستي سفت و آب رفته است و قيمتش بالاتر از قيمت اعلام شده است. حالا از كدام مي خواهي؟
پادشاه دستور مي دهد كه ماست بند را وارونه از در دكان آويزان كنند و كمرش را محكم ببندند و تمام ماست هاي آب بسته را در پاچه هاي شلوارش بريزند و بعد پاچه هايش را محكم ببندند و آن قدر در آن حالت بماند تا تمام آب ماست ها كشيده شود.
بعد از اين حكم تمام ماست بند ها از ترس شاه ماست هاي خود را در كيسه كردند و مقابل در دكان آويختند. از آن پس هر كسي كه كاري را از روي ترس و اجبار انجام مي دهد مي گويند كه: فلاني ماستش را كيسه كرده است

بنياد ظلم از اندك شروع شود

روايت كرده اند كه براي انوشيروان عادل در شكارگاهي گوشت شكاري را كباب كردند. نمك در آنجا نبود پس يكي از غلامان به روستايي رفت تا نمك بياورد.
انوشيروان به آن غلام گفت: نمك را به قيمت روزانه ( نه كمتر) خريداري كن تا آئين نادرستي را بنيان نگذاري و در نتيجه روستا خراب نگردد.
به انوشيروان گفتند: اندكي كمتر از قيمت خريدن چه آسيبي مي رساند؟
انوشيروان پاسخ داد: بنيان ظلم در آغاز از اندك شروع شده و سپس به طور مكرر بر آن افزوده شده و زياد گشته است

اگر از باغ رعيت ملك خورد سيب   برآورند غلامان او درخت از بيخ



:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()